بنابراین رفتن پرویز برای بسیاری از اهالی چاپ و نشر، اتفاق چندان بدی محسوب نمیشد، با این امید که معاون جدید، رویکردهای جدید داشته باشد و بتواند کمی فضا را تغییر دهد. در زمان پرویز، ماجراهای جورواجوری اتفاق افتاده بود که بعضیهایش تأثیرات بدی بر اهالی کتاب داشت. جابهجایی نمایشگاه کتاب که البته به دستور رئیسجمهور اتفاق افتاد، ازجمله این اتفاقات بود؛ نه به سبب نفس جابهجایی، بلکه بابت شیوه انجام کار که باعث شد بسیاری از ناشران از عملکرد و رفتار معاونت فرهنگی گلهمند شدند و کار حتی به تحریم نمایشگاه و ورود نمایندگان مجلس به بحث نیز انجامید. به جز این، سرعت لاکپشتی اعطای مجوز به کتابهای حوزه ادبیات، نویسندگان را خسته و افسرده و بیانگیزه کرده بود تا جایی که خیلیها کار را رها کرده و بیتفاوت و بیمیل، در انتظار تغییرات آینده بودند.
در این شرایط، بهمن دری بهعنوان معاون فرهنگی معرفی شد و با توجه به فضای موجود نشر، در نخستین اقدام، خبری را منتشر کرد که بازتاب بسیار مثبتی در رسانهها و جامعه نشر داشت. روابط عمومی معاونت فرهنگی اعلام کرد بهزودی و بدون فوت وقت، برای 290کتاب بلاتکلیف و درانتظار مجوز که در اداره کتاب خاک میخوردهاند، مجوز صادر خواهد شد. این خبر انتخاب بسیار درستی برای شروع کار بود اما خیلی زود معلوم شد اصل خبر اعطای مجوز نیست، بلکه روشنکردن تکلیف این کتابهاست و از این مهمتر، از این تعداد کتاب، تعداد کمی در گروه آثار مهم و اصلی یعنی کتابهای داستان و شعر قرار میگیرند. بعد از مدتی هم البته اصولا معلوم نشد این کتابها کدام کتابها و از چه ناشرانی بودهاند.
کمی بعد، نخستین چالش جدی دری اتفاقا با اعلام موضع و بحث دنبالهدار پرویز خود را نشان داد. دری که در زمان انتصابش امیدواریهایی را ایجاد کرده بود، از همان ابتدا هم از نظر خیلیها گزینه خوبی محسوب نمیشد، چرا که سابقه روشنی در کارنامه کاری او دیده نمیشد. او پیش از انتصاب در سطح معاونت وزیر، آن هم معاونت فرهنگی، عملا کار فرهنگی قابل توجه و در سطح بالایی انجام نداده بود، از گروه نویسندگان و اهل قلم محسوب نمیشد و بهطور کلی، بهنظر نمیرسید مشکلات و دردهای جامعه کتاب ایران را بهدرستی لمس کرده باشد. بنابراین وقتی معلوم شد به دستور او بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان منحل شده، خیلیها مطمئن شدند شیوه کار دری، نهتنها تفاوت مثبتی با محسن پرویز ندارد، بلکه حتی شاید از او سختگیرانهتر باشد.
اما زمان گذشت و سرانجام بهمن دری هم تنها دو سال بعد از انتصاب، به سرنوشت پرویز دچار شد. او هم مجبور شد صندلیاش را به نفر بعد یعنی علی اسماعیلی تحویل دهد. از همین حالا میتوان پایان کار اسماعیلی را نیز پیشبینی کرد. اصولا پایان کار هر کسی که از دنیایی دور از قلم میآید و قرار است این دنیا را اداره کند و سامان دهد، قابل پیشبینی است. اوضاع کتاب و نشر همچنان مثل سابق است و در برخی مسائل، بسیار خرابتر از قبل. ناشران رابطه خوبی با مسئولان ندارند، نمایشگاه امسال با حاشیههایی پررنگتر از متن برگزار شد، حضور بینالمللیمان به شکل ناامیدکنندهای ضعیف است، قیمت کتاب هر روز بالاتر میرود و قیمت کاغذ سر به افلاک گذاشته است. اعطای مجوز به کتابها مثل همیشه کند و پر از اما و اگر است و مردم به هر چیزی فکر میکنند، جز کتاب. اینها میراث بهمن دری برای علی اسماعیلی است که شاید هیچ وقت طعم انتظار یکساله برای تکلیف مجوز کتابش را نچشیده باشد. با این وصف، آیا وقت آن نرسیده که معاون فرهنگی ارشاد، یکی از اهالی قلم و کتاب و نشر باشد؟